مهربانی تو زمینی نیست...

 

سادگی، خنده بر لبانت بود

مهربانی نگاه ارامت

ماه و خورشید توی چشمانم

تا که خیره است توی چشمانت

 

ماه ابری سرد شب هایم

چهره ای بود زیر لرزش باد

موی بی تاب او که بی قانون

زیر کوران باد میشود ازاد:

 

دست برده به سمت دفتر من

واژه ها را یکی یکی برده است

جای هر اسم رد پاهایش

رنگ ارام صورتی خورده است

 

با هوای گرفتن دستت

سیل احساس من سرازیر است

خواب مستی که توی چشمت هست

بهترین راه و رسم تعبیر است

 

دختر ابر باد و باران ها

اسمان بودی و زمین بودم

و چه کم بود وسعت هر حرف

که پس از شعر نقطه چین بودم

 

 

آبی آسمان کنارت بود

با لباسی که رنگ دریا داشت

آسمانی که بوده تن پوشت

حال اعماق خواب و رویا داشت

 

آبی آسمان کنارت بود

موی چتری شدی به نم نم ها

مثل باران زدی به برگ دلم

برگ زردی شدم به شبنم ها

 

فصل پاییز با هجومی سرد

 از تن شاخه ها جدایم کرد

برگ من را گرفت دفتر تو

در دل واژه ها رهایم کرد ...



تاريخ : دو شنبه 24 خرداد 1395برچسب:شعر پساهفتاد, شعر معاصر , چار پاره, نوید بهداروند, اشعار, شعر گاه, | | نویسنده : نوید بهداروند |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد